در میان پیروان ادیان بزرگ، مسلمانان، خاصه شیعیان، همواره این امتیاز ویژه را داشته و دارند که افزون بر کتاب آسمانی قرآن، از آبشخور دریای بی کرانه ی دیگری برخوردارند و این زلال همیشه جاری، هماره در کوران و تاریکنای زندگی، چراغ راه رشد و بالندگیشان بوده است، سخنانی گرانسنگ و انسان ساز از موسس مکتب جاوید اسلام، حضرت ختمی مرتبت (ص) و خاندان گرانمایه اش (ع).
راویان و حدیث پژوهان مسلمان از همان سده های نخستین طلوع اسلام در حفظ (ادامه مطلب...
شاید شما هم شنیده باشید که می گویند "مغز ما دقیقا مثل کامپیوتر فوق العاده پیشرفته ای است که ما از آن، تنها برای اصلاح متون استفاده می کنیم. "
"ما خیلی کم از آن برای فکر کردن کار می کشیم و در واقع تنها 10 تا 20 درصد از ظرفیت مغزمان را به کار گرفته ایم و 90 درصد دیگر که توانایی تله پاتی یا دیگر فعالیت های ماوراء الطبیعه را دارد، بلااستفاده مانده است."
جالب است بدانید که این موضوع حقیقت نداشته و تنها یک افسانه است.
مغز، عضوی فعال و خارق العاده است. مغز ما انسانها 2 درصد از وزن بدن مان را تشکیل می دهد و با این حال 25 درصد از قند و 20 درصد از اکسیژن بدن، به مغز می رسد.
در واقع مغز از میلیاردها نورون تشکیل شده است که برای مبادله اطلاعات با هم، از پیام های عصبی و شیمیایی کمک می گیرند.
تا کنون تحقیقات بی شماری انجام شده تا بتوان فعالیت مغزی را اندازه گیری کرد و نشان داد که کدامین بخش از مغز انسان، غیر فعال است.
پیشرفت های اخیر در حوزه ی تصویر برداری پزشکی نشان داده است که تقریبا تمامی مغز انسان فعال بوده و تنها، مراکز فعال در شرایط گوناگون، تغییر می کنند، یعنی برحسب نوع فعالیتی که انسان انجام می دهد، برخی نقاط مغز فعال تر بوده و جریان خون در آن ها شدیدتر می شود.
سوالی که شاید در این جا مطرح شود این است که آیا نخبگان از مغزشان بیشتر استفاده می کنند؟
جواب منفی است. در واقع آن ها به شیوه ای متفاوت از مغز کار می کشند. میزان توانایی هوشی هر فرد به ارتباطات سریع بین نورونی بستگی دارد.
در سال های دهه 30، محققان دریافتند که مغز، 4 برابر سلول های عصبی، سلول حامی دارد. به همین دلیل روزنامه ها به سرعت نوشتند که ما تنها از 20 درصد مغزمان برای تفکر استفاده می کنیم.
این جمله خیلی سریع زبان به زبان چرخید و تغییر شکل داد و " برای تفکر" از درون آن حذف شد.
در واقع مغز ماهیچه نیست و به طور مرتب در شرایط گوناگون تحریک شده و فعالیت دایمی دارد.
محیط، عامل اصلی تحریک کننده ی مغز است و ما برای زندگی، از تمام آن بهره می گیریم؛ گرچه برای تفکر تنها 20 درصد از آن را در اختیار گرفته ایم.
تکلیف مراحلی دارد و هر مرحله ادراک و عقلی متناسب خود میخواهد، تکالیف فراوانی که در قوانین اسلامی برای یک انسان وجود دارد بقدری است که بدون داشتن یک سطح عالی از عقل و درک انجام آنها ممکن نیست .(ادامه مطلب...
یک ساعت ویژه
مردی دیروقت، خسته از کار به خانه برگشت. دم در پسر پنج ساله اش را دید که در انتظار او بود. سلام بابا ! یک سئوال از شما بپرسم؟
- بله حتمآ. چه سئوالی؟
- بابا! شما برای هرساعت کار چقدر پول می گیرید؟
مرد با ناراحتی پاسخ داد: این به تو ارتباطی ندارد. چرا چنین سئوالی میکنی؟
- فقط میخواهم بدانم.
- اگر باید بدانی، بسیار خوب می گویم: 20 دلار
پسر کوچک در حالی که سرش پائین بود آه کشید.
بعد به مرد نگاه کرد و گفت : میشود 10 دلار به من قرض بدهید ؟
مرد عصبانی شد و گفت: ....
اگر دلیلت برای پرسیدن این سئوال، فقط این بود که پولی برای خریدن یک اسباب بازی مزخرف از من بگیری کاملآ در اشتباهی، سریع به اطاقت برگرد و برو فکر کن که چرا اینقدر خودخواه هستی. من هر روز سخت کار می کنم و برای چنین رفتارهای کودکانه وقت ندارم. پسر کوچک، آرام به اتاقش رفت و در را بست. مرد نشست و باز هم عصبانی تر شد: چطور به خودش اجازه می دهد فقط برای گرفتن پول از من چنین سئوالاتی کند؟ بعد از حدود یک ساعت مرد آرام تر شد و فکر کرد که شاید با پسر کوچکش خیلی تند و خشن رفتار کرده است. شاید واقعآ چیزی بوده که او برای خریدنش به 10 دلار نیاز داشته است. به خصوص اینکه خیلی کم پیش می آمد پسرک از پدرش درخواست پول کند. مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز کرد.
- خوابی پسرم ؟
- نه پدر، بیدارم.
- من فکر کردم شاید با تو خشن رفتار کرده ام.
امروز کارم سخت و طولانی بود و همه ناراحتی هایم را سر تو خالی کردم.
بیا این 10 دلاری که خواسته بودی.
پسر کوچولو نشست‚ خندید و فریاد زد: متشکرم بابا !
بعد دستش را زیر بالشش برد و از آن زیر چند اسکناس مچاله شده در آورد.
مرد وقتی دید پسر کوچولو خودش هم پول داشته، دوباره عصبانی شد و با ناراحتی گفت:
با این که خودت پول داشتی، چرا دوباره درخواست پول کردی؟
پسر کوچولو پاسخ داد: برای اینکه پولم کافی نبود، ولی من حالا 20 دلار دارم.
آیا می توانم یک ساعت از کار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟
من شام خوردن با شما را خیلی دوست دارم ...
وقتی مردی جوان در دفترخانه ازدواج پای سندی را امضا میکند که به او میگوید از همین لحظه باید خودش را برای خرید 500 هزار شاخه گل ارکیده آماده کند، شاید هرگز باورش نشود که همین مهریه به ظاهر خندهدار روزی او را به دردسر میاندازد. ولی بالاخره این اتفاق میافتد همانطور که تا به حال برای مردان جوان زیادی که خود را آماده کشیدن خط پایان به زندگی مشترکشان کرده بودند (این اتفاق) افتاده است. بنزین امروز کالای مهمی شده بویژه بعد از سهمیهبندی شدن آن، اما وقتی دختری مهریهاش را 10 هزار لیتر بنزین قرار میدهد حتما یک جای کار میلنگد.
اما مونا این کار را کرد و مرد دلباخته او هم پذیرفت. آنها وقتی در دفترخانه شماره... تهران عقدشان را ثبت کردند دهان فامیل به خاطر عجیب بودن بیش از حد مهریه باز ماند(ادامه مطلب...